دلبسته افلاکم و پابسته خاک / فواره ای بین زمین و آسمانم... خدا خواست خاص باشم اما عادی شدم...عادی تر از همه آدمهایی که رنگ خودشان...رنگ خدایی شان یادشان رفت... مینویسم از آنچه که بودم و هستم شاید خدا خواست و شدم آنچه که قرار بود باشم ...می نویسم از انقلاب های درونم از گذشته تا امروز...